یک سال گذشت
ولی خوب خدا را شکر بالاخره تمام شد روز دفاع روز به یاد ماندنی است چون تمام احساس ها را باهم تجربه می کنی احساس شادی به خاطر تمام شدن کار احساس ناراحتی به خاطر جدا شدن تقریبا همیشگی از دوستان احساس آرامش به خاطر تمام شدن دغدغه های نوشتن احساس دلشوره و استرس به خاطر نتیجه نهایی و نظر اساتید و.... خلاصه در طول یک روز چندین احساس را از سر میگذرانی
البته دفاع من یک دفاع بدون حاشیه و آرامی بود اگر چه به دلیل استرس نتونستم خیلی خوب جواب سوالات اساتید داور را بدم و دقیقا بعد از دفاع تمام دلایل و جواب ها به یادم آمد که دیگر خیلی دیر شده بود ولی خوب نمره نسبتا قابل قبولی گرفتم که البته اگر جوابها کمی زودتر به یادم آمده بود شاید بهتر از این هم می شد.
ولی آنچه بیتر از همه ذهن مرا مشغول کرده پاسخ استاد راهنما بود او خوب می دانست که میانگین مشاهده شده در پایان نامه جواب داده ولی بر خلاف اصرار من زیر بار گرفتن میانگین مشاهده شده نرفت و با میانگین نظری نتیجه کاملا عکس شد ولی در جلسه دفاع عنوان کرد که که با میانگین مشاهده شده هیچ فرقی در نتیجه ایجاد نمی شد و این باعث نگرانی من شده که اگر واقعا گرفتن میانگین مشاهده شده در تحقیقات مشکلی ایجاد نمی کند چرا تحقیق من از این میانگین استفاده نکند تا نتیجه بهتری حاصل شود!!!!!!
راستش نمی دونم چه طور باید به راهنما بگم که چرا واقعیت را در جلسه دفاع نگفت.به هر حال باید وقعیت را می گفت و بعد دلایل خود را برای داور بیان می کرد و او را متقاعد می کرد ولی.....
فعلا که همه چیز تمام شد تا ببینم من باید موقع اصلاحات چه چاره ای برای این امر بیندیشم
خدایا جونم متشکرم