سلام دوستای با وفایی که سر زدید و چیزی ندیدید ببخشید چند روزی رفته بودم اراک خونه مامانم اینا امکان نوشتن نداشتم میخواستم از اونجا برم تهران که چون پایان نامه اندر خم یک کوچه بود تهران رفتن را بیهوده دیدیم و همراه همشیره راهی یزد شدیم چیزی از آمدنمون نگذشته بود که میزبان چند مهمان بودیم خلاصه مهمانها امروز رفتند و من و مسعوده داریم خستگی میگیریم پایان نامه هم قول داده که خودش نوشته بشه (یه قول مردونه) نه نه نه نه اصلا فکر نکنید من آدم بی خیالیم هاشبو روز تو فکرشم
ولی چرخ روزگار نمیذاره به این فکر عمل کنم.
برام دعا کنید اهل عمل بشم تو همه زمینه ها
+ نوشته شده در سه شنبه یازدهم مهر ۱۳۹۱ ساعت 16:20 توسط مهدی و مهدیه
|